

در ۱۳۰۶ از آران یا کاشان به تهران کوچید و به خدمتِ دولتی در ادارهٔ ثبت اسناد مشغول شد. وطنِ پیشینیانِ خانوادهٔ بیضایی آرانِ کاشان است. بسمه تعالی، اگر سرمایۀ او در جریان کسب است می تواند از ربح نقص سرمایه را تتمیم کند. تاریخ همچنین میتواند همچون یک پُل میانرشتهای با ترکیبی از روششناسی بین دو زمینهٔ فوق عمل کند. مادربزرگش برای او و خواهرِ یک سال بزرگترش قصّه میگفت، از جمله داستانِ امیر ارسلان و داستانی که سپستر بهرام به صورتِ نمایشنامهٔ سُلطان مار درآورد. و از هنگامِ تشکیلِ کانونِ نویسندگانِ ایران از بنیانگذارانش و، از جمله به همین خاطر، آماجِ بدگمانیِ ساواک بود. بیضایی فقط فیلمنامههای خود را به فیلم درآورده و – به استثنای بانو آئویی و با وجودِ میل به نمایشِ کارهایی از زآمی موتوکیو و اکبر رادی و ویلیام شکسپیر – همواره نمایشنامههای خود را به نمایش درآورده است. بیضایی با نویسندگانی چون اکبر رادی و فیلمسازانی چون ناصر تقوایی و دیگرانی در دگرگونیِ نمایش و سینما در ایران نقشِ مهمّی داشتهاست. در سالهای نوجوانی با چه پشتکاری و جویندگی بیمانندی با امکانات ناچیزی از این سینما به آن سینما میرفت و بسیاری از آثار کلاسیک سینمایی را بارها و بارها میدید و پلان به پلان در ذهن نگاه میداشت تا روزی فیلمساز شود.
Article h as been gener ated wi th t he help of GSA Content Gen erator Demoversion!
بعضِ تاریخنگارانِ سینما سرآغازِ کارِ فیلمسازانی از نسلِ بیضایی و بنیانگذارانِ دیگرِ کانونِ سینماگرانِ پیشرو را سرآغازِ فصلِ جدیدِ سینمای ایران دانستهاند که «موجِ نو» نامیدهاند؛ و فیلمهای دههٔ ۱۳۵۰ بیضایی مانندِ غریبه و مه و کلاغ را در این جریانِ سینمایی گنجانیدهاند. مایکل اوکشات در پاسخ میگوید: «حق مالکیت خصوصی مثل هر حق دیگری خود بازدارنده است: این حق، بردهداری را نه از سر دلبخواه بلکه بدین دلیل ممنوع اعلام میکند که حق در اختیار داشتن یک انسان دیگر هرگز نمیتواند حقی باشد که هر عضو جامعه بتواند بهطور مساوی از آن بهرهمند شود. در این نیز هیچ تردیدی وجود ندارد که نهاد مالکیت متضمن حق مالکیت خصوصی است؛ یعنی به هر عضو بالغ جامعه اجازه میدهد تا از حقی مساوی در بهرهمندی از استعدادهای شخصی متعلق به خود و هرچیز دیگری که از راههای اکتساب مجاز در جامعه به دست میآورد برخوردار باشد… سالِ ۱۳۵۸، پس از ده سالی که نمایشی اجرا نکرده بود، مرگ یزدگرد را بر صحنه برد؛ که در ۱۳۶۰، سالِ اخراجش این بار از کرسیِ استادیِ دانشگاهِ تهران، فیلم هم شد. سالِ ۱۳۴۴ با منیراعظم رامینفر ازدواج کرد.
Art icle w as gen erat ed with the help of GSA Conte nt Generator Demov ersion!
چندی بعد با شاگردِ خود، نیّره موافق، ازدواج کرد. سالِ ۱۳۷۱، که چند سالی از جدایی از همسرش میگذشت، با مژده شمسایی ازدواج کرد. سالِ ۱۳۸۹ به استادیِ دانشگاهِ استنفورد به آمریکا رفت. طی جنگ دوم شلسویگ نیروهای نظامی کریستیان به علت کمبود نیرو، از اتریش و آلمان شکست خوردند و او درخواست صلح کرد و سرانجام به موجب عهدنامهای که در وین منعقد شد، دانمارک رسماً از دوکنشینهای سهگانه چشم پوشید. علی بلوکباشی، که همدرسِ بیضایی بود، به یاد آورده که او «دانشجویی استثنایی بود. از سالِ ۱۳۷۶ دوباره کارِ تئاتر دست داد و بیضایی به شوقِ نمایش از اقامتِ کوتاهش در استراسبورگ دست شست و تا ۱۳۸۶ به تفاریق توانست برای چند نمایش و فیلم و کتاب پروانه بگیرد، هرچند گاه نمایشی از صحنه پایین کشیده شد، فیلمی دچارِ سانسور شد یا کتابی در محاقِ توقیف ماند. او سالِ ۱۳۵۷ از کانون کنارهگرفت. بهرام بیضایی پدربزرگ و مادربزرگِ پدری خود را ندید، ولی پدربزرگ و مادربزرگِ مادریش در کودکیِ او زنده بودند و در شخصیتش تأثیر گذاشتند. در سالهای کودکیِ این خواهر و برادر پدرشان به زندان افتاد و، تا محاکمه و تبرئه شود، سل وام با سند خودرو گرفت.
پیشینهٔ شاعری در خانوادهٔ بیضایی همچنین آمیخته به پیشینهٔ نمایش، چراکه از زمانِ ابن روح مردانِ این خانواده تعزیهگردان بودند. به دنبال انتقادات بینالمللی از این اظهارات ترامپ، در ۱۶ دی ۱۳۹۸ (۶ ژانویه ۲۰۲۰) وی مجدداً تهدید خود را در توییتر تکرار کرد و گفت: آنها مجاز به کشتن مردم ما هستند. این حادثه موجب نگرانی و خشم اردوان شد و اردشیر را به آخور ستوران فرستاد. بیضایی نیز نویسندگی را از همین دوران آغاز کرد و نوشتههای ماندگاری چون آرش را، با الهام از زبانِ شعرِ مهدی اخوان ثالث، در واکنش به «آرش کمانگیر» ِ سیاوش کسرایی پدیدآورد. او بارها در رأیگیری از ناقدانِ سینماییِ ایران برترین کارگردانِ تاریخِ سینمای ایران شناخته شده. مادرش آورده که هنگامی که او متولّد شد عموهایش از آران به تهران رفته بودند. مدل سولو به عنوان یک مدل رشد «برون زا» در نظر گرفته میشود زیرا توجیه نمیکند که چرا کشورها سهمهای مختلف تولید ناخالص داخلی را در سرمایهگذاری میکنند و همچنین اینکه چرا فناوری با گذشت زمان پیشرفت میکند. بانکهای مرکزی:که معمولاً تحت مالکیت دولت است و با مسئولیتها قانونی مشابه مدیریت میشود؛ نظیر پشتیبانی از بانکهای تجاری یا مدیریت نرخ سود نقدی بهطور کلی آنها که نقدینگی را برای سیستم بانکداری فراهم میکنند و به عنوان وامدهنده در آخرین وهله در شرایط بحران عمل میکند.
دیدگاهتان را بنویسید